محل تبلیغات شما
بـا شـروعِ مـیــرِ فـصـل‌هـا، بـه حـسِ تــازه‌ای دچــارِ شـدم. حسی مبهـم، مـلایــم، کـوچـک و کمـی مـحــو. احساس می‌کنم تکه‌ای از زندگی‌ام کَـم شده. یا شاید گُـم شده! انگار یک تـکۀ با ارزش در جای خودش نیست! این را از سکوتم در برابرِ حلقۀ اسرارآمیـز فهمیدم. حلقه‌ای که عـظمـتِ ناپیـدایش آن را از محدودۀ دیدم خارج کرد اما می‌دانستم که در میـانِ بـطـنِ این پدیده ایستاده‌ام. دریـچـه‌ای گشوده شده در یک شبِ بـادخیـزِ زمستانی.

خلوتکده‌ای زیرِ نورِ چراغ برق

بازگشت، همه چیز را خراب می کند.

بُـعدِ پـانـزدهـم

یک ,حلقه‌ای ,عـظمـتِ ,ناپیـدایش ,فهمیدم ,محدودۀ ,را از ,آن را ,ناپیـدایش آن ,عـظمـتِ ناپیـدایش ,از محدودۀ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ELÇİN KİTAB ائلچين كتاب استخراج ارز دیجیتال pi network